پیش نوشت: آنچه نوشته ام یک نظر شخصی سطحی است.
درس روانشناسی شناختی را می خواندم که این پیام اختصاصی متمم به یادم آمد:
"کسانی که با پاداش و تنبیه رشد کرده اند و همه چیز را آموخته اند من را نگران می کنند. آنها به چیزی شبیه یک برده تبدیل شده اند؛ یا یک قاطر" رابرت پیرسیگ
در متمم بیان شده در نگاه روانشناسی رفتارگرا، «یادگیری با پاداش و تنبیه و شرطی سازی شکل می گیرد.» (متاسفانه به شخصه اثرات سوء آن را تا الان هم در خودم می بینم)
کسانی که یاد گرفته اند بدون توجه به خواسته های خود، صرفا تابع باشند. تابعانی که اگرچه وضعیت را نامطلوب می دانستند اما فکر می کردند خودشان و مغزشان مشکل دارد، نه سیستم آموزشی. ( فکر می کنم سیستم است از نظر رفتاگرا بودن. چون به خوبی به هدف خود یعنی تربیت بَرده و استفاده از آنها می رسد. بردگانی که حتی شاید خود نمی دانند برده اند.)
و کسانی که به تعبیر رابرت پیرسیگ به چیزی شبیه یک قاطر تبدیل شده اند.
قاطر نازا است و فکر می کنم شاید بشود اینطور برداشت کرد که کسی که با آموزش رفتارگرا رشد پیدا کرده، خود، مولد علم نیست. فکرش زاینده نیست و فقط دانسته های پیشینیان خود را به دوش می کشد و نه تنها این دانسته ها برایش سودی ندارد که اسباب سنگینی و رنجِشش است، درحالی که او ممکن است این کار را رسالتش بداند.