این پست ادامه ی پست "آیا من مهرطلب هستم؟" است. دکتر هلاکویی در یکی از سخنرانیهایش شصت ویژگی آدمهای مهرطلب را بیان میکند. این پست سی و یک ویژگی بعدی این تیپ شخصیتی است.

 

سی _ آدم مهرطلب مظلومیت را خیلی دوست دارد. از نظر این شخص، به میزانی که فرد مظلوم تر است حق با اوست.

استدلال غلطیست که چون ظالم بده مظلوم خوبه. برای اینکه در بیشتر موارد مظلوم از ظالم، ظالمتر است چون به خودش ظلم کرده. در دنیا تا وقتی مظلوم وجود داشته باشد، ظلم و ظالم هم هست.

سی و یک_ شخص مهرطلب عاشق مردم است. دکتر هلاکویی توضیح میدهد به جمله های قبل و بعد و به صورت و زبان بدن آدمهایی که اینگونه جملات را میگویند دقت کنید، می بینید پیام این جملاتشان اینست که لطفا من را خوب بدانید و دوست داشته باشید. من دوست داشتنی و خواستنی هستم.

سی و دو _ اهل تملق و چاپلوسی است. متخصص اغراق کردن است. در هیچ فرهنگی آنقدر از خدا، از عشق تعریف نکرده اند. هیچ کجا آنقدر در زبانشان فحش و ناسزا وجود ندارد.

سی و سه_  عضو حزب باد است.

سی و چهار _ دوست دارد در مسابقه ببازد. برای اینکه نمیخواهد احساس برتری کند و شما را ناراحت کند.

در صورتی که ما مسابقه میدهیم برای اینکه بهترین بازیمان را انجام دهیم، مسابقه نمیدهیم که ببریم یا ببازیم. اما تیپ مهرطلب چون مسئله را برد و باخت میبیند و نمیخواهد احساس برتری داشته باشد، دوست دارد ببازد.

سی و پنج _ این آدم وقتی با شماست، یاد دیگران است. در موقعی که با شماست میگوید جای خواهرتان، مادرتان خالی نباشد. این پیام را دارد که ما دو تا کمیم. اگر او بود، شاید یک چیزی میشدیم.

بیشتر وقتها پیامش اینست که من هیچم وگرنه چه دلیلی دارد که یاد دیگران کند.

مساله اساسی اینست که این فرد را باورش کنید. در ارتباطاتش چون خودش نیست، خالی است و دنبال دیگران است.

سی و شش _ از خودش، از درس، بچه، پدر و مادر، از همه چیز ناراضی است.

سی و هفت_ عشق از نظر آدم مهرطلب یعنی تسلیم کامل. یعنی من دیگر نیستم هرچه او بخواهد. نبودن و نیستی خود. در ادبیات ما هم همینطور است.

همه ی کسانی که در مسئله ی ارتباط، به جای بودن خود، خود را نفی و رد میکنند، رابطه را میبازند.

سی و هشت_ به فداکاری و گذشت معتقد است.

سی و نه _ از ضعف و ضعیفی لذت میبرد. وقتی مریض میشود، کیف میکند. زمانی هم که مثلا سردرد او را با سردرد خودتان مقایسه میکنید عصبانی میشود. سردرد او خاص و منحصر به فرد است و وقتی هم درمورد آن صحبت میکند، لذتش را در بیان آن سردرد میبینیم.

چهل  _ از آدم ضعیف خوشش می آید. فرضش بر این است که به میزانی که انسان خوب است، تو سری خور است. بنابراین فرد مهرطلب آن شخص را دوست دارد.

اگر نزد این آدم مهرطلب از بدبختی صحبت شود، احساس میکند آن آدم چه انسان خوبی است برای اینکه چقدر بدبخت است.

چهل و یک _ تکرار را دوست دارد. یک داستان را بارها تکرار میکند. اصولا از تغییر و تنوع بیزار است. شرایط بد شناخته را به شرایط خوب ناشناخته ترجیح میدهد. جرات بیرون آمدن از این شرایط بد و رفتن به شرایط احتمالی خوب را ندارد. برای همین دنبال تنوع و تکامل هم نیست.

همیشه دنبال شباه است و دنبال کسی است که شبیه خودش باشد. اگر تفاوتی ببیند فاصله میگیرد. این فرد تفاوت را به عنوان یک چالش نمی بیند، بلکه آن را غلط میداند.

این شخص حاضر است در یک جا و در یک محیط نامناسب بماند اما به خودش فرصت تغییر و جابجایی ندهد.

چهل و دو _ شخص مهرطلب برای دیگران زندگی میکند، فرضش بر اینست کاری کنیم که دیگران خوش باشند. یا ما باید نیازهای دیگران را برآورده کنیم.

این فرض از دو زمینه ی ذهنی ریشه میگیرد؛ ما خودمان را آنقدر حقیر و ناچیز میبینیم که باید نوکر همه باشیم و دیگر اینکه خودمان را در تخیل خود بالاتر و برتر می بینیم، طوری که قرار نیست به این موضوع اهمیت دهیم. غذا مال دیکران، پول مال دیگران، مقام برای دیگران. به همین دلیل این تیپ شخصیتی از زندگی خود فرار میکند.

اینجا موضوع عجیبی به نام آبرو را برای خودش ساخته. آبرو یعنی قضاوت و نظر دیگران در مورد من. مردمانی که حتی شاید آنها را نمی شناسد. او تصور و توهمی دارد که از آنجایی که نظر مردم او را به هم میریزد، پس نباید برای خود زندگی کرد.

زندگی برای دیگران مشخصه ی آدمهای مهرطلب است. این فرد در ارتباط با فرزندانش میگوید ما به خاطر شما زنده ایم.

چهل و سه _ بسیار مبادی آداب است. اینکه چگونه باید دعوت کند،خوشامد بگوید، تسلیت بگوید.

چهل و چهار _ ظاهرا آرام است اما وجود و درونش میجوشد. این آدم از درون به هم ریخته است.

از بیشتر نیروهایش در بیشتر زمینه ها استفاده نمیکند مگر آنجایی که احتمالا برای خوبی و اثبات دوست داشتن خودش باشد.

چهل و پنج _ اهل تظاهر و تعارف است. با وجودی که از طرف مقابل بدش می آید جوری رفتار میکند که آنگار آن شخص برایش بسیار دوست داشتنی است. از جمله هایی مثل راه گم کردین، منت گذاشتین، خونه ی ما رو منور کردین استفاده میکند.

چنانکه فروغ فرخزاد میگوید این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست که هم چنان که تو را میبوسند، در ذهن خود طناب دار تو را میبافند.

چهل و شش _ به موضوع قدردانی و قدرشناسی بسیار اهمیت میدهد. یعنی برای کارهای کوچکی که انجام داده و البته سعی کند تظاهری در آن نباشد، انتظار قدردانی دارد.

 وقتی فردی که جایزه اسکار را برده، از خانواده اش، دوستش یا همسرش تشکر میکند، این شخص گریه میکند و خودش هم نمیداند برای چه اما علت اینست که این تیپ شخصیتی فکر میکند هیچ وقت هیچ کس قدرش را ندانسته. ارزش او را نفهمیده اند و نسبت به او بی احترامی شده.

چهل و هفت _ همیشه برای خود و دیگران قید و بند درست میکند.

فلان چیز را اینجا نگذار. انقدر خوشحال نباش، کمی هم غصه بخور.

دکتر هلاکویی میگوید مراجعه کننده ای داشته که مادرش او را شبها از خواب بیدار میکرده و میگفته کج نخوابید، اندامتان خراب میشود. این مادر، فرزندان را بسیار مقید و محدود بار می آورد.

چهل و هشت _ استاد پیش داوریست. از قبل تصمیم خود را گرفته و (معتقد به استریو تایپ است.)

چهل و نه _ غرورش را به صورت تواضع نشان میدهد.

پنجاه _ اهل شعار و کمی شعر است اما از شعور خبری نیست.حرفهایش با هم تناقض دارد. میگوید انسان باید همه را دوست داشته باشد اما با سیاه پوستان مسئله دارد.

پنجاه و یک_ اهل وظیفه است. وظیفه ای که از بیرون به او تحمیل شده، اما مسئولیت پذیری را به عنوان چیزی که از درون است، ندارد.

وظیفه را به دلیل اجبار انجام میدهد، به همین دلیل با تعهد میانه ای ندارد.

پنجاه و دو _ مسئله ی جهان برایش رسالت است. آمادگی رسالت دارد در حالیکه مسئول نیست.

پنجاه و سه_ معمولا آدم مذهبی است اما سیاسی نیست. مگر اینگه سیاست مذهبی شود یا مذهب سیاسی.

تیپ مهرطلب بار مذهبی و خرافی دارد اما سیاسی نیست.

پنجاه و چهار _ دوست دارد همیشه نجات دهنده (و در نقش رابین هود) باشد. با وجودی که به فرزند خودش نمیرسد، مواظب فرزند دیگران است.

فرد مهرطلب فکر میکند زندگی یک آتش سوزی دائمیست و باید آدمها را نجات دهد.

پنجاه و پنج _ معتقد است فامیل خوب و دوست است اما غریبه بد و دشمن.

وقتی که فرزندانش و یا همسرش با غریبه ها ارتباط برقرار میکنند، به هم میریزد.

پنجاه و شش _ آغازگر خوبی است اما تمام کننده نیست. کاری را تحت تاثیر دیگران شروع میکند اما در میانه می بیند نمیتواند و آن را رها میکند. کارهای نیمه تمام زیادی دارد.

پنجاه و هفت _ اهل قضا و قدر سرنوشت و تقدیر است. با وجودی که تحصیلات آکادمیک دارد هنوز فال میگیرد و استدلالش اینست که بعضی از حرفهای فالگیر درست بود.

پنجاه و هشت _ مضطرب و نگران است که بیماری های روان تنی یا سایکوسوماتیک را با خود به همراه دارد. میگرن، یبوست، جوش، مشکلات تنفسی از نشانه های آن است.

پنجاه و نه _ فرد مهرطلب نوعی افسردگی خفیف یا دیس تایمیا دارد.

شصت _ این فرد خشم و عصبانیتی دارد که بیشتر تبدیل میشود به خشم بدون عصبانیت. این تیپ  درحالیکه خشمگین است، بسیاری از مواقع عصبانی نمیشود.

این آدم چون خشمگین است، عصبی (نوراتیک) است. آدم عصبی یعنی کسی که رنج میبرد و رنج میدهد. لذت نمیبرد و لذت نمیدهد.

خشم یک احساس است درصورتی که عصبانیت یک رفتار است. آدم عصبی همیشه خشمگین است اما آدم عصبانی اینطور نیست.

انسان عصبی هشت ویژگی مشخص دارد؛

واقعیت را آنگونه که هست نمیبیند.

به اندازه ی کافی مسئولیت پذیر نیست.

با مسئله وقت و زمان مشکل دارد.

مشکل ج.ن.س.ی دارد.

مشکل خشم دارد.

مشکل حرمت نفس دارد.

مشکل قدرت دارد.

انسانی است که نمیداند با خشم خود چکار کند و در این زمینه گرفتار است.

 

پی نوشت یک: با دانستن هر یک از این ویژگیها میتوانیم خود و دیگران را بهتر بشناسیم و اکنون علت رفتارهایی را که ناشی از همین ویژگیها میشود، میدانیم و باعث میشود این رفتارها کمتر موجب رنجش ما شود.

پی نوشت دو : ترتیب عددها را اشتباه نوشته بودم. اصلاحشان کردم.