اپیزود یک: کتاب اثر مرکب دارن هاردی را بسیار دوست دارم. درمورد میکرو اکشنها صحبت میکند.مثل بعضی کتابهای انگیزشی نیست که مانند حباب آدم را باد کند و در آخر احساس تهی بودن کند.

 

اپیزود دو: ماه ها بود به دنبال یک برنامه منظم و شاید یک مربی و راهنما برای بهبود زندگیم بودم. کسی که آدم را بلد باشد،بشناسد و شیوه ی مفید استفاده از لحظه ها را یاد بدهد،یک مربی زندگی که تکنیکها و ترفندها را بشناسد و بهتر و داناتر از خود آدم، که اگر خطا رفت و داشت سرمایه های زندگیش را به باد میداد، به او یادآوری کند برگردد.

 

اپیزود سه: تصمیم گرفتم به دارن هاردی ایمیل بزنم برای راهنمایی و مشاوره!

برایش از علاقه ام به کتابش نوشتم و نوشتم که به عنوان یک منتور مرا در یک برنامه منظم و هدفمند راهنمایی کند.(الان که فکر میکنم میبینم چه خواسته ی ناهوشیارانه ای بوده)

یک روز بعد Brenda پاسخ ایمیلم را داد. تشکر کرده بود و نوشته بود دارن هاردی درگیر "militant discipline" است و نمیتواند مربی شما باشد.

 

نتیجه گیری: نجات دهنده ی آدمی خودش است.

(البته وجود یک منتور از تعداد و شدت خطاها کم میکند.)

 

پی نوشت: این مطلب درباره تغییر و گامهای کوچک بسیار خواندنی و آموزنده است.