پیش نوشت: این پست چیزی شبیه نق زدن است. اصلا نمیدانم چقدر بی ربط و با ربط نوشته ام. نوشتم تا مغزم سبک شود از این مسئله.
کمال طلبی از آن ویژگیهایی است که ممکن است فکر و زندگی انسان را فلج کند. انسان گاهی آنقدر در یک ایستگاه می ماند و منتظر بهترین ابزار سواره است که گاهی از دیگرانی که حتی ابزارهای کم سرعتی دارند، جا میماند. اما او هنوز منتظر بهترین وسیله است. او نمیداند یا نمیخواهد قبول کند بیشتر از آنچه بهترین وسیله مهم باشد، حرکت کردن و متوقف نشدن به مدت طولانی، مهم است.
ما خیلی وقتها نمیتوانیم بهترین آدم، بهترین وسیله، بهترین موضوع یا هر چیز کامل دیگری را داشته باشیم. چون ما در خیلی از موارد نمیتوانیم بهترین باشیم. ما انسان کامل و بدون نقصی نیستیم که اگر بودیم دیگر موجودی به نام انسان نبودیم و احتمالا فرشته ای بدون اراده که به اجبار بهترین شده و بهترین و کاملترین ویژگیها را دارد.
ما انسانیم. خطا کردن جزئی از ویژگی خلقت ماست. اصلا انسان با خطا و لغزش است که یاد میگیرد.
اما فکر میکنم برای انسانهای کمال طلب این خطا و لغزش اصلا خوشایند نیست یا حداقل خوشایند نیست.
ذهن آنها مطلق و تمام یک موضوع، مسئله، رتبه و نمره را میخواهد. حد واسطی وجود ندارد و این میتواند برای آنها چقدر باعث رنج و آزارشان باشد.
مطلقا عالی بدون ذره ای نقص. بیست و پنج صدم کمتر از بیست گرفتن، دنیا و ذهنیت آنها را در مورد خود ویران میکند. او فکر میکند تمام تلاشش بیهوده بوده چون فقط به بیست فکر میکرده. او می اندیشد شاید لایق بهترینها نیست.
سخنرانیش با کمی گرفتگی زبان همراه بوده. تمام حرفهایش را زیر سوال می برد و همه ی تلاشش را برباد رفته می پندارد.
آدمهایی که از کار نکرده شان عقب نشینی میکنند صرفا به این دلیل که فکر میکنند نمیتوانند بهترینِ آن کار را انجام دهند. ذهن آنها مطلق گراست. چه بسا فرصتهایی که با همین نگاه، از دست رفته.
فکر میکنم کمال طلبها از خود و دنیای خود ناراضیند تا زمانی که آن موعودی را که به خود قول داده بودند، تام به دست بیاورند، تا زمانی که بهترین در دنیای اطرافشان باشند، تا مادام که همیشه جایگاه اول برای آنها باشد.
ویژگی بدی نیست، همین ویژگی است که بسیاری را در جایگاه اول قرار داده و در این جایگاه نگه داشته. اما بهتر است از خود بپرسیم به چه بهایی؟ آیا ارزشش را دارد؟ ما هیچگاه در همه چیز، در همه فعالیتها و مهارتها نمیتوانیم اول باشیم. بهتر از ما هم وجود دارد که بتواند کامل و سریع تر از ما کاری را انجام دهد.
ما در ابتدای مسیر، مسیری که قبلترها بسیاری آن را رفته اند، نمیتوانیم اول باشیم و چون نمیتوانیم همانجا می ایستیم و حرکت نمیکنیم و چشم به آدمهایی دوخته ایم که از ما دور و دورتر میشوند. چون ما یا باید بهترین باشیم یا اینکه اصلا حرکتی نکنیم، چون ما یا صفریم یا صد.
اما ما ازلی یا ابدی نیستیم. قبلتر از ما وجود داشته و بعدتر از ما هم وجود خواهد داشت. معمولی بودن هم بد نیست. دیگر کابوس اول شدن را نمی بینی.
مهم نیست که اول باشم یا دوم. من تمام کوشش خود را کرده ام. مهم این اینست که بهترینِ خودم باشم.
گاهی میخواهم خودم باشم. بدون نگرانی درمورد اینکه رفتارم، گفتارم، رابطه ام و نوشتن هایم بهترین باشند. میخواهم کمی بدون نگرانی درمورد بهترین بودن زندگی کنم.
تا جایی که خودم را میشناسم من هم انسان کمال طلبی هستم. فکر میکنم بهترین بودم (البته فقط در یک بُعد) تا قبل از دانشگاه. اما با ورود به دانشگاه، این حباب شیشه ای شکست. آدمهایی را دیدم از خودم بهتر و باهوشتر. کسانی که هریک بهترین بودند در دنیایشان. همه چیز را زمین گذاشتم و رها کردم. تلاش برای بهترین بودن را رها کردم. توپ را به حریف واگذار کرده بودم و میدان را به او سپرده بودم، بدون اینکه تلاشی برای دوباره به دست آوردنش داشته باشم.
تصمیم اشتباهی بود. میدانم. آن زمان انگار به طور غیر ارادی ذهنم همه چیز را باخته بود. شاید هم خسته بود. خسته از تلاشی چندساله. نمیدانم..
شبیه آن داستانی است که شاهزاده باور داشت فقط خودش شاه است و شاهزاده ی دیگری وجود ندارد.
اما اینجا تو فقط شاهزاده نیستی و فقط سرزمین تو نیست که وجود دارد.
سرزمینهای دیگر و شاهزاده های دیگر هم وجود دارند و از تو بهتر. اما تو تمام تاج و تختت را به آنها واگذار میکنی، بدون اینکه بخواهی برای حفظ آنها تلاش کنی. یک تسلیم شدن بی موقع و مزخرف.
اولش دردآور است اما احساس میکنیم از آن همه استرس و کابوسها رها شده ایم. اما این تسکین موقتی است. با گذشت زمان می بینیم خیلی از چیزها را باخته ایم. چون همیشه میخواستیم اول باشیم.
"من تمام تلاشم را کرده ام." گاهی فکر میکنم این هم نوعی کمال طلبی است یا چیزی شبیه آن. نمیدانم..
من تلاش میکنم برای بهتر شدن. برای اینکه خود امروزم با خود قبلیم تفاوت مثبتی داشته باشد. خودم از خود دیروزم بهتر باشم. حتی اگر نباشم آن چیزی که برایم بیشتر اهمیت دارد، تلاش است. تلاش در مسیر درست، شاید حتی نه تمام تلاشم را، اما تلاش میکنم حرکت کنم و متوقف نشوم.
پی نوشت: این را به دلیل کمال طلبی بیش از حدم در نوشتن و بعضی موارد دیگر نوشتم.