سرفه های گاه و بی گاه. سر دردی ملایم که گاهی از بین می رود و دوباره ملایمتر بر می گردد. آبریزش از بینی و عطسه هایی عمیق که انگار مغز را سبک می کند. به این فکر می کنم چقدر خوب میشد اگر می توانستیم با مکانیسمی دفاعی شبیه عطسه، فکرهای آزاردهنده مان را از مغزمان بیرون بریزیم. همه یا حداقل بخشی از آنها که باعث تشتت ذهنی مان میشود، با سرعتی معادل شصت کیلومتر بر ساعت و پنج متر آن طرف تر و بعد تعجب کنیم از حجم زیاد این همه فکر آزاردهنده، که چقدر سبک شد مغزمان در برون ریزی آنها. و پس از آن حس خوش رهایی داشته باشیم. ببینیم که دنیا چقدر زیبا شده، انگار همه چیز بد نیست. زندگی خوشیهایی هم دارد و می توان آرام زندگی کرد.
اما تا زمان خلق آن مکانیسم باید صبر کرد، راههای دیگری امتحان کرد، همچنانکه تا الان روشهای دیگری امتحان می کنیم و بعضی وقتها چه خوب نوش دارویی هستند.