حدود دو سال پیش در کلاسهای انگیزشی دکتر علیرضا آزمندیان که به صورت هر دو هفته یکبار برگزار می شد، شرکت کرده بودم و در دو دفتر نکات آن کلاسها را یادداشت می کردم. هر چند وقت یکبار، زمانی که نیازمند یک محرک و انگیزاننده هستم یا بهانه ای برای غلبه بر حس ناخوشایند اهمال کاریم دارم، یکی از گزینه هایم اینست که به یکی از آن دو دفتر سر بزنم و با خواندن صفحه هایی از آن، دوباره انرژی بگیرم. شاید حرفها و نوشته هایی که در آن دفترهاست، زیادی اغراق آمیز باشد و سخنرانی انگیزشی جای بحث داشته باشد، اما برایم مفید بودند و الان هم از خواندن آنها بهره می برم.

دو بار جایی در بالای صفحه همین دفترها، نوشته بودم می خواهم وبلاگ داشته باشم. چند ماه پیش وقتی دوباره آن دفتر را باز کردم و این خواسته ی نوشته شده ام را دیدم، لبخند زدم و به قول زینب رمضانی عزیز خون تازه ای در رگهایم جاری شد. بالاخره یکی از آن چندین خواسته ای که در آن دفتر نوشته بودم، محقق شد. (الان که به آرزوهای نوشته شده در آن دفتر فکر میکنم، می بینم چه چیزهایی را می خواسته ام و چه خوب شد بعضی از آنها برآورده نشد.)

آن روزها وبلاگ داشتن خواسته ای بزرگ و کار دشواری برایم بود. اما الان وبلاگ دارم و این صدمین پست این وبلاگ است. بسیار آهسته حرکت کردم و شاید دیر به پست صدم رسیدم. اما فکر میکنم مهم مسیری بود که طی کردم و می خواهم طی کنم. مسیری که قدم اولش برایم دشوار بود و مبهم. در این مسیر چیزهای زیادی یاد گرفتم و با آدمهای مهمی آشنا شدم و از آنها بسیار آموختم. یاد گرفتم صبر و حوصله داشته باشم، چیزی که کمتر دارم. آموختم مسائلی را ببینم که قبلا نمی دیده ام و به آنها بی توجه بودم و فکر می کنم اکنون با جزییات بهتری آنها را می بینم. نوشتن به من یاد داد در مورد چیزهایی که برایم بدیهی به نظر می رسیدند، فکر کنم، آنها را اصلاح و یا حتی نقض کنم. یاد گرفتم نوشتن به واقع می تواند حال آدم را خوب کند.

از دیگران یاد گرفتم و فهمیدم بیشتر از آنکه کیفیت نوشتن مهم باشد، کمیت آن مهم است. چه الان که بعضی نوشته های قبلی را می خوانم، از نوشتنشان احساس ناخوشایندی دارم و اگر الان بود، منتشرشان نمی کردم. پست هایی هم هستند که با خود می گویم من اینها را نوشته ام؟! نوشته هایی که فراموشم شده اند و یادآوریشان خوشحالم می کند. پست هایی که در آنها شور و شوق هست و امیدوارترم می کنند و آن موقعیتی را که درموردشان نوشته ام، برایم تداعی می کند.

این مسیر تازه با دستاوردهای جدید همچنان ادامه دارد و بسیار خوشحالم که این راه را انتخاب کرده ام.