ادامه ی تمرینهای سه خطی را اینجا مینویسم.

 

13-در مورد بزرگترین شکست و نا امیدی خود بنویسید.

در دفترم نوشتم

 

14- درباره ی سه دلیل عمده ی شادی خود بنویسید.

 شادی، توجه و تمرکز بیشتری برایم می آورد. باعث میشود بیشتر بخوانم، بیشتر بنویسم. در هنگام شادی حتی ممکن است از چیزهای کوچک بی اهمیت هم لذت ببرم و حس بهتری نسبت به خود، دیگران و جهان اطرافم داشته باشم. در شادی خلاقیت هست، امید هست، نور هست. اصلا شاید به خاطر همین حس شادمانیست که جهان این همه زیباست.

 

15- رنج کشیدن یعنی فهمیدن لایه های پنهان و زیرین یک موضوع، یک آدم. یعنی به جای ابرو، اشارتهای ابرو دیدن. یعنی زخمهایی که جایشان اگرنه همیشگی، اما تا مدتها، ماندنیست. رنج کشیدن برای انسان یعنی تطور روح آدمی.

 

16- دوست ندارید کدام راز زندگیتان برملا نشود؟

چه سوال پارادوکس داری! نوشتن در اینجا درمورد رازی که دوست نداریم برملا شود که میشود برملا کردنش!

در دفترم نوشتم.

 

17-نقطه ی قوت شما چیست؟ 

به حرفها و افکار دیگرانی که با فکر و نگاهشان به زندگی، باعث دلسردیم میشوند،کمتر توجه میکنم. از آدمهایی که اینگونه اند، دوری میکنم. چرا که خوانده ام و فهمیده ام،به طور معمول، افکار و رفتار انسان از متوسط اطرافیانش بالاتر نمیرود.

 

18-آیا شما حین نوشتن خودتان را سانسور میکنید؟

اخیرا در صفحات صبحگاهی ای که مینویسم نه. تجربه ی بسیار جالبیست، فکرهای بسیار صریح و رک.

اما در وبلاگ محدودیت هست. نمیشود هر چه را در ذهن داری بنویسی. نوشتن بدون سانسور و انتشارش شبیه این است که قبل از صحبت کردن، فکر نکنی و هرچه در ذهن داری بگویی. نمیشود اینطور! باید به فکر عواقب بعدش هم بود.