پیش نوشت: این پست ادامه ی پست قبلیست. برای اینکه بهتر متوجه جریان شوید، بهتر است اول این پست را بخوانید.

پذیرایی طبقه ی سوم سالن همایش بود. با نگار روی پله های این طبقات آشنا شدم. هر دو برای پذیرایی روی یک میز نشستیم. دختریست بسیار مهربان و معاشرتی.

مجید صادقیان اولین ارائه دهنده بعد از وقت پذیرایی بود. در مورد آشنایی با مدل کسب و کار فرنچایز توضیح داد. بسیار مسلط و حرفه ای حرف میزد.

"خلاق: بودن یا شدن؟" بحث نیلوفر کشاورز عزیز بود. از خلاقیت سیال حرف زد؛ هنر حل مسائل جدید و خلاقیت کریستاله که حل مسائل قبلی است که با پاداش همراه است مثل کنکور. و خلاقیت سیال است که مفید و جدید است.

نیلوفر عزیز توضیح داد اهمال کاری برنامه ریزی شده میتواند فرصتی برای فکرهای جدید باشد. میتواند این گذشت زمان و فکر کردن ناخودآگاه به آن، ما را به راه حل جدیدی سوق دهد.

شاهین کلانتری درمورد نوشتن چگونه میتواند زندگی ما را دگرگون کند، صحبت کرد.

تکنیکهای جالب و بسیار کاربردی ای را توضیح داد.

ایشان،برنامه ی ده مرحله ای برای راحت تر نوشتن ارائه داد؛

1- ده واژه ی مورد علاقه خود را بنویسید.

2- این کلمات عینی هستند یا ذهنی

3- ده جمله بنویسید.

4- صد کلمه بنویسید، به سرعت و بدون سانسور.

5- صد جمله بنویسید.

6- یک داستان فقط با 50 کلمه بنویسید.

7- 1000 کلمه بنویسید. (اینجا میبینید چقدر به تکرار می افتید. حساسیت روی کلمه ها بیشتر میشود)

8- 1000 جمله بنویسد. (نویسنده ای که هزار جمله مینویسد نمیشود به سادگی از روی نوشته هایش گذشت.)

9- نقشه ی ذهنی بکشید.

10- 10000 کلمه بنویسید.

شاهین توضیح داد کلمه ها شبیه دیوار هستند. کلمه های بیشتر عمارت بزرگتر و زیباتر.

توضیح داد قلم از قرص قوی تر است. قلم روانکاویست که تعطیل نیست و ویزیتش رایگان است.(نمیدانم اینها را جولیا کامرون گفته یا خودش، یادم نیست)

در صحبتهایش از نویسندگان بزرگ نقل میکرد. میگفت از مشکلات بنویسید. لیستهای 100 تایی از مسائل ناراحت کننده تان بنویسید. تیتر بازی کنید. نقیضه بنویسید.(مثل گلشن راز و کلمن راز). نامه بنویسید. میگفت آن فرانک به دوست خیالیش نامه مینوشته. توضیح داد حواس پنج گانه تان را لیست کنید. به جای اینکه بگوییم مدتی هوا خیلی ناجور بود، بگوییم یک هفته هر روز باران میبارید.

گفت ژول سالزمن گفته اگر میتوانید حرف بزنید پس حتما میتوانید بنویسید. الان سرچ کردم دیدم سالزمن کتابی دارد با همین عنوان.

گفت از بازنویسی نترسید. توضیح داد یک متن کوتاه را ده روز بازنویسی کنید. بعد از ده روز ببینید این ویرایش چگونه شده. چه چیزهایی به ما یاد داده.

شاهین توضیح داد از استعاره استفاده کنید و از کتاب گتسبی بزرگِ فیتز جرالد مثال آورد. نویسنده در مورد دیزی،یکی از شخصیتهای اصلی کتاب، نوشته بود؛ صدایش پرِ پول بود. (چه تعبیر جالبی)

جمله جالبی از فلانری اوکانر نقل کرد: "نویسنده ای که دوران کودکی را پشت سر گذاشته، در زندگی آنقدر میداند که تا آخر عمر برایش بس باشد."

و در آخر گفت رونویسی کنید رونویسی کنید رونویسی کنید رونویسی کنید

(شاهین کلانتری و امین آرامش باهمکاری هم، یک کتابچه ای نوشته بودند، این کتاب را به محمدرضا شعبانعلی تقدیم کردند.)

سخنران بعدی علی رضا نخجوانی بود. درمورد خرده فروشی و نگاه به روند توسعه ی خرده فروشی در ایران توضیح داد. 

 

استراحت دوم برای نماز و پذیرایی و ناهار بود. با زهرا غلامی سر میز ناهار آشنا شدم از همدان آمده بود. در بین حرفهایش گفت در سالن همایش، کنارش پسری پانزده ساله نشسته و از قم آمده. از او پرسیدم علی اختری؟ اسمش را نمیدانست. اما مطمئن بودم خودش است و دوست داشتم ببینمش. پسری که از خیلی از هم سن و سالهایش و خیلی از کسانی که از او بزرگتر بودند،از جمله خودم، بسیار جلوتر بود.

چقدر خوب که این ارتباطها هست و از طریق آن میشود آدمهای دیگر را پیدا کرد.

بعد از اینکه وارد سالن شدم دنبال صندلی علی اختری گشتم. چند صندلی دورتر نشسته بود. سلام و احوالپرسی کردیم. از دیدنش بسیار خوشحال شدم. پسری بود آرام و باوقار. میدانم آینده ی بسیار درخشانی پیش رو دارد.

 

سخنران بعد از پذیرایی، پیمان اکبر نیا بود. در مورد قوانین و هنجارهای مشترک تیمهای اثربخش صحبت کرد.

درمورد قانون دو پیتزای جف بزوز حرف زد و گفت تیم باید کوچک باشد تا اثر بخش باشد. هوش جمعی، تعامل درست آدمها باهم است. گفت تیمها نیاز به امنیت روانی دارند تا حتی اگر خطایی از آنها سر زده بتوانند در شرایط مطلوبی آن را بیان کنند.

 

سارا حق بین از مهارت بازیابی خود صحبت کرد. از اینکه چگونه روانشناسی مثبت گرا به ما در مواجه با مشکلات کمک میکند.

بازیابی یعنی اینکه آدمها چگونه با موقعیتها و شرایط دشوارو غیر مننتظره به خوبی کنار می آیند.

از اختلال استرس بعد از حادثه حرف زد. وقوع یک حادثه ی ناگوار و به دنبال آن یک اضطراب همیشگی.

علی کریمی با چهره ای خندان و پر انرژی از استراتژی پلتفرم حرف زد. (راستش به جز مواردی که یادداشت کرده ام، خیلی یادم نیست در مورد چه جیزی صحبت کرد. بحث تخصصی است و من سوادش را ندارم.)

 

محمدرضا زمانی از داستان سرایت پیامها و محتوای ویروسی صحبت کرد.

اینکه یکی از راههای رساندن پیام به گوش مشتریان، بازاریابی ویروسی است. اینکه تلاش کنیم تا پیامهایی با ویژگیهایی ویروسی تولید کنیم و آنها را به دست مخاطبان مشتاق برسانیم و با اشتراک گذاری این پیام توسط مخاطبان، بتوان بازاریابی بیشتری انجام داد.

محمدرضا در پایان سخنرانی اش از پدر و مادر محمدرضا شعبانعلی بسیار تشکر کرد و سالن به احترام این دو عزیز قیام کرد.

مدیر فنی متمم، سمیه تاجدینی درمورد فرایند آموزشی متمم صحبت کرد.

نیم ساعت بعد برای پذیرایی در نظر گرفته شده بود.

سخنران آخر، محمدرضا شعبانعلی بود. در پست بعدی در مورد ایشان مینویسم.

 

پی نوشت: این گل قرمز رنگ روی میز ناهار بود.