پیش نوشت: این متن را برای به روز شدن وبلاگم نوشتم. خیلی ارزش خواندن ندارد.

برای دوست عزیزی که قبلا کتاب می خوانده و الان کمتر می خواند، تصمیم گرفتم کتابی کم حجم و با تم روانشناسی مثبت گرا هدیه دهم. کتاب قله ها و دره های اسپنر جانسون را خریدم. بعد از چند صفحه خواندن، احساس کردم از کتابهای انگیزشی بازاری است و انگیزه ام برای خواندن آن کم شد. اما از آنجایی که می خواستم آن را یک بار برای خودم و بار دیگر از طرف دوستم بخوانم و برایش در حاشیه ی کتاب چیزی بنویسم، خودم را مجاب کردم تا کتاب را کامل بخوانم.

کتاب را خواندم و جواب بعضی سوالهای مرا هم داد و یادآوری آن چیزهایی بود که فراموش کرده بودم. کتاب به من یاداوری کرد حتی از چیزهای به ظاهر ناخوشایند هم می توان یاد گرفت.

به این فکر می کنم چه چیزهایی، چه تصمیمهایی را نیمه کاره رها کردم، فقط به این دلیل که فکر می کردم مثل این کتاب خوشایندم نیستند و اگر آنها را به پایان می رساندم، با اکنونم فرق می کردم.