۱۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

پاتولوژی- یک

پیش نوشت یک: یکی از موضوعاتی که به آن علاقه دارم، بحث پاتولوژی(بیماری شناسی) است. شبیه یافتن و کشف کردن است. ویژگیها دلایل و تظاهرات بالینی یک بیماری را بشناسی و در تصاویر پزشکی بتوانی آنها را تشخیص دهی.

پیش نوشت دو: یکی از گروههای تلگرامی که حذف نکرده ام (اخیرا یازده گروه و کانال تگرامی را پاک کرده ام) گروه تصویربرداری پزشکی ایرانیان است.یکی از بحثهایی که آنجا مطرح شد درمورد Emphysema بود. همین شروعی بود برای نوشتن درمورد پاتولوژی. (از نظرات دوستان در این متن کمک گرفته ام، به خصوص آقای رامین کشکولی.)

درمورد بیماری emphysema:

این لغت به معنی اتساع و بزرگی عضوی (از بدن) در اثر گاز یا هواست.

این بیماری زیرمجموعه بیماری های انسدادی مزمن ریه است. در امفیزم دیواره ی آلوئولها از بین میرود و چندین آلوئول باهم یکی میشوند و بول(تاول) امفیزماتور ایجاد میشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

زباله های دیجیتال*

موبایل و شبکه های اجتماعی وقت زیادی از مرا هدر میدهند. قبلا اینستاگرام داشتم اما برنامه ی آن را از روی موبایلم حذف کردم. بعضی وقتها دوباره یاد این جادوگر به یغما برنده ی زمان می افتم و دوست دارم دوباره وارد بازی اش شوم. اما خوشبختانه نام کاربری و رمز اینستاگرامم یادم نیست و با توفیق اجباری منصرف میشوم.

لحظه های اول حضور در اینستاگرام برایم جذاب است. افسون این جادوگر مرا فریب میدهد،طعم گیرایی دارد اما مزه ی گسش در دهانم میماند.

بعد از دقایقی، حضور در آنجا، دلگیرم میکند، یک غمی به من اضافه میکند. فکرمیکنم بعضی از آدمها و حرفهایشان چقدر از تهی سرشارند.همه ی اینها برایم غم می آورد و در آخر یک احساس تهوع. «نیش دارو» کار خودش را کرده، اثر خودش را به خوبی نشان داده، مدتی باید بگذرد تا اثر آن کم شود... برای همین ترجیح دادم نداشته باشمش.

*عنوان متنی در سایت متمم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

درباره mentor

اپیزود یک: کتاب اثر مرکب دارن هاردی را بسیار دوست دارم. درمورد میکرو اکشنها صحبت میکند.مثل بعضی کتابهای انگیزشی نیست که مانند حباب آدم را باد کند و در آخر احساس تهی بودن کند.

 

اپیزود دو: ماه ها بود به دنبال یک برنامه منظم و شاید یک مربی و راهنما برای بهبود زندگیم بودم. کسی که آدم را بلد باشد،بشناسد و شیوه ی مفید استفاده از لحظه ها را یاد بدهد،یک مربی زندگی که تکنیکها و ترفندها را بشناسد و بهتر و داناتر از خود آدم، که اگر خطا رفت و داشت سرمایه های زندگیش را به باد میداد، به او یادآوری کند برگردد.

 

اپیزود سه: تصمیم گرفتم به دارن هاردی ایمیل بزنم برای راهنمایی و مشاوره!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

دعا برای همه

یکی از دوستانم، راضیه، علاقه وافری به دکتر احمد حلت دارد و گهگاهی پیامی از او در گروه تلگرام همکلاسیها فوروارد میکند. این بار این پیامش را دوست دارم. در آن نیکی است، امید است؛

" امشب قرار بگذاریم کنار حاجت های دل خودمان، برای بقیه هم دعا کنیم:)

برای بچه هایی که بزرگ شده اند و بچگی هایشان را یادشان رفته و دیگر حواسشان به پدرو مادرشان نیست؛

برای پدر و  مادرهای این بچه ها؛

برای پدر و مادرهایی [که] بچه ندارند؛

برای عاشق هایی که به عشقشان نرسیده اند؛

برای آنهایی که فکر می کنند عاشقند اما نیستند؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

کتاب سیلی واقعیت

کتاب «سیلی واقعیت» راس هریس را میخوانم.

جایی در کتاب نوشته «بهترین دوست خودت باش»

این را اینجا مینویسم تا یادم بماند درموردش فکرکنم و بنویسم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

سمینار من

پیش نوشت: شاید این نوشته (الان و بعدها) باعث خجالتم شود که چرا با دانش وتحقیق بیگانه ام اما اینجا مینویسم تا یادم بماند میشود دوباره شروع کرد.

ترم آخر بود، واحد سمینار (انتخاب یک موضوع مرتبط با رشته تحصیلی و present آن) داشتیم، از همان ترم اول مبهم وار درموردش صحبت میکردیم.

دوره ی ورودی ما، اولین دوره بعد از تفکیک دانشگاه تهران و ایران بود. یعنی به راهنمایی هم رشته ای سال بالاتر به راحتی دسترسی نداشتیم.(این را گفتم که اوضاع کار بیشتر دستتان بیاید و متوجه شوید چقدر بی راهنما بودیم!)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

تشکر از یک دوست

برای طاهره

سلام طاهره جان

پیش نوشت: در وبلاگت «تماس با من» را ندیدم. بنابراین مجبور شدم حرفهایم را در آخرین پست وبلاگت بگویم. پیشاپیش بر من ببخش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

در مورد تخیل کردن

این را در جواب پست شهرزاد درمورد تخیل کردن نوشتم .اینجا بازنویسی میکنم تا یادم بماند امروز نظرم چه بوده و فرداها نظر خودم را با امروزم مقایسه کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

درباره اولین نوشته ام

چند وقت است - بیشتر از چند روز و چند هفته - به توصیه ی معلم عزیزم ، میخواهم وبلاگ نویسی را شروع کنم اما موکول میکنم به زمانی بهتر، به شرایطی بهتر. از این همه اهمال کاری و کمال طلبی غیرمثبت کلافه شده ام.

نیمه های شب است. نوشته مربوط به وبلاگهای دوستان معلمم را میخوانم. به سایت امین آرامش میرسم و پست چگونه وبلاگ نویسی را شروع نکنیم . عنوان نوشته برایم جالب است، انگار منتظر چنین نوشته ای باشم. میخوانمش ، شبیه خوراک آماده ایست که فقط باید هضمش کرد و  انرژی آن را استفاده کرد. این نوشته همینقدر برایم انرژی داشت، همینقدر امیدوارم کرد به خودم، به نوشتن ، به اینکه میشود نوشت حتی اگر مهارت نوشتنت خوب نباشد.

همان شب متن اولین پست وبلاگم را نوشتم.ساده تر از چیزی بود که برای خودم تصور کرده بودم...

ممنون امین آرامش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

داستان همشهری - یک

 

مجله داستان همشهری بخشی دارد به نام مسابقه داستان یک خطی که مورد علاقه ی من و شاید بسیاری از خواننده های این مجله باشد.مسابقه شامل تصویریست که باید در مورد آن جمله ای طنز نوشت. 

(تصویر را اینجا میگذارم.)

مهلت ارسال جمله (ها) تا پنجم خرداد بود. از آنجایی که من معمولا زن اقدامهای لحظه ی آخر هستم، جمله ها را در پنجم خرداد نوشتم و ارسال کردم:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی