دوستی داشتم و دارم که به ستاره شناسی بسیار علاقه مند بود و قصد داشت یک تلسکوپ بخرد. من هم آن زمان بر اثر جو زدگی فکر میکردم به این حوزه علاقه دارم. چند کتاب در این مورد ورق زدم، اما جذب آنها نشدم. الان که فکر میکنم میبینم شاید ذهن کوچک و محدود من، توانایی درک علم ستاره شناسی را نداشته است اما همچنان به ستاره ها و آسمانی که به نظر بی انتهاست، علاقه دارم.

امروز دوست دیگری فیلمی که مربوط به کیهان و سیاره ها و زمین بود، برایم فرستاد و باعث شد یاد دوست دوستدار ستاره شناسیم بیفتم.

در این فیلم، کارل ساگان ستاره شناس و نویسنده آمریکایی از نقطه آبی کمرنگی در این کیهان بی کران حرف میزند که زمین نام دارد.

برایم بسیار شگفت انگیز بود. این همه هستی بی کران را نمیتوانم تصور کنم. در این جهان بی انتها، زمین نقطه ی بسیار کوچکی در آن است. شبیه یک نقطه ی آبی کوچک بر روی یک دیوار.

 

دوست داشتم (ترجمه ی) حرفهای کارل ساگان را اینجا رونویسی کنم:

" از این چشم انداز دور فرادست، زمین شاید توجه خاصی را برانگیخته نکند. ولی برای ما قضیه فرق میکند. دوباره آن نقطه را مرور کنید. آن نقطه همینجاست. آن نقطه خانه است. آن نقطه ماییم. بر روی آن، هرکسی را که دوست داری، هر کسی را که میشناسی، هر کسی که تا به حال اسمش را شنیده ای، هر انسانی که تاکنون وجود داشته، زندگیش را سپری کرده است. مجموع خوشیها و رنجهایمان، هزاران دین مطمئن، ایدئولوژیها و آموزه های اقتصادی. هرشکارچی و جمع آوری کننده ای، هر قهرمان و بزدلی، هر سازنده و نابودگر تمدنی، هر شاه و رعیتی، هر زوج جوان عاشقی، هر مادر و پدری، هر کودک امیدواری، هر مخترع و کاشفی، هر معلم اخلاقی، هر سیاستمدار فاسدی، هر ابر ستاره ای، هر ابر رهبری، هر پرهیزگار و گناهکاری در تاریخ گونه ی ما آنجا زندگی کرد ه است، بر روی ذره ای گرد و غبار معلق در یک شعاع نور.

زمین منزلگاه بسیار کوچکی در عرصه ی وسیع گیتی است. به رودهای خونی که توسط ژنرالها و امپراتوریها ریخته شده تا با افتخار و پیروزی بتوانند اربابان زودگذر جزئی از یک نقطه شوند، به بی رحمیهای بی شماری که از ساکنان یک گوشه این نقطه علیه ساکنان مشابه گوشه ای دیگر سرزده بیندیش. چه مکرر است عدم تفاهمهایشان. چه مشتاقند به کشتن یکدیگر. چه پر حرارت است نفرتهایشان.

رفتارهایمان، خود مهم بینی خیالیمان، توهم اینکه یک جایگاه ویژه در عالم داریم توسط این نقطه ی کم نور به چالش کشیده شده است. سیاره ما یک ذره ی تنهای احاطه شده در تاریکی عظیم کیهانی است. در گمنامیمان در تمام این وسعت، هیچ نشانی از اینکه کمکی از جایی دیگر برای حفظ خودمان از خودمان برسد نیست.

زمین تنها دنیای شناخته شده است که تا کنون زندگی را پناه داده است. هیچ کجای دیگری نیست، حداقل در آینده ای نزدیک که گونه ی ما بتواند به آن مهاجرت کند. بازدید و سر زدن شاید، اقامت هنوز نه. خوشتان بیاید یا نه،زمین هنوز جایی است که ما موضعمان را میگیریم.

گفته شده که نجوم یک تجربه ی فروتنانه و شخصیت ساز است. شاید هیچ اثباتی برای حماقت غرور بشری بهتر از این تصویر دور از دنیای کوچکمان نباشد. برای من این تاکیدی بر مسئولیتمان است که با یکدیگر مهربانتر رفتار کنیم و نقطه ی آبی کم رنگ تنها خانه ای که تاکنون شناخته ایم را گرامی داشته، محافظت نماییم. "

 

بعد از دیدن این فیلم فکر کردم چقدر انسانی که خود را برتر از همه ی کائنات میداند، نسبت به جهان عظیم، فرا میکروسکوپی است. چقدر کوچیک و نادیدنی است در برابرش. انسانی که به ظاهر خود را مرکز جهان میداند، دنیا را بهم میریزد تا برای مدت کمی بر تخت شاهی بنشیند. این داستان قرنهاست که تکرار میشود.

ما در این نقطه ی کوچک نگرانیم، نگران حرف مردم، نگران اینکه چه بپوشیم، نگران سرمایه و رابطه ی از دست رفته مان. نگران چیزهایی که از آن فاصله ی دور هیچ به نظر میرسند.

 

* آن نقطه ی بسیار کوچک کم رنگ در سمت راست تصویر، زمین است.