این چند روز برای اینکه از نگرانی هایم کم کنم، فکر کردم شاید رنگ آمیزی راه حل آرامبخشی باشد، به خصوص اینکه برایم تازگی داشت و آخرین باری را که مداد رنگی داشتم و نقاشی ای را رنگ کردم، به خاطر ندارم. شاید دوران دبستان بود.

به یک کتابچه ی رنگ آمیزی باغچه اسرارآمیز جوانا بسفورد و یک بسته مداد رنگی نیاز داشتم. جان دادن به یک تصویر سیاه و سفید، تجربه ی جالب و هیجان انگیزی بود و ذهنم را به طور موقت، از نگرانیها و دلهره هایم دور می کرد. دیدن و رنگ کردن با مداد رنگیهای شاد، اثر داشت و مرا به وجد آورد.

موقع رنگ آمیزی یاد پست "لطفا با دنده ی سنگین حرکت کنید" محمد رضا شعبانعلی و درس "پارادوکس ایکاروس -همان چیزی که موفقمان کرده می تواند باعث شکستمان شود" متمم، افتادم.

خارج شدن رنگ از ناحیه ای که مشخص شده، می تواند زیبایی اثر را تحت تاثیر قرار دهد. بعضی وقتها نباید از چهارچوبها خارج شد، حتی اگر می شود این چنین کرد. خارج شدن از محدوده و خطوط تعیین شده، ممکن است حماقت ما را آشکار کند، همچنانکه یکی از نگرانیهایم، حماقتی است که بعد از پنج ماه، متوجه عمق آن و تاسف برانگیز بودنش شده ام.