پیش نوشت: ادبیات برای من تا حدودی شبیه زیتون است. رفته رفته به آنها علاقه مند شدم و اکنون طعم لذت بخشی برایم دارند.

یکی از آرایه های ادبی ادبیات، استعاره (Metaphor) است. هرچند استعداد زیادی در تشخیص استعاره در شعر ندارم اما از خواندنش لذت میبرم.

"سیر استعاره در شعر امروز ایران" با تحقیق و نگارش سید مینا مصطفوی کتابی است که با نگرشی بر اشعار بزرگان شعر معاصر ایران، نیما، اخوان ثالث، سهراب سپهری، نادر نادرپور و احمد شاملو استعاره را توضیح میدهد.

زحمت و پشتکار زیادی برای تحقیق و نگارش این کتاب کشیده شده است.

(این را از کتاب فهمیدم که تاریخ و روزگار یک ملت چقدر میتواند روی اندیشه و شعر آن دوره تاثیر بگذارد.)

خانم مصطفوی انواع استعاره ها را به صورت تخصصی ذکر کرده و از حوصله و سواد من بیرون بود. اما شعرهای کتاب برایم حکم شربتی گوارا داشت. شاعر چه خیالبافیهایی کرده بود. چه چیزهای به ظاهر بدون ارتباطی را به هم ربط داده بود و چه تصویرهای جدیدی آفریده بود. به این فکر میکنم که برای دیدن و لمس دنیاهای دیگر لازم نیست از جو زمین خارج شویم، لازم نیست هزینه های هنگفتی صرف کنیم. کتاب، ادبیات و شعر این دنیاها را پیش رویمان قرار داده اند.

موارد زیر نمونه ای از این شعرهای ناب هستند:

زمین آبستن روزی دیگر است

این است زمزمه ی سپیده

این است آفتاب که بر می آید

(شاملو، مجموعه آثار، دفتر یکم: شعرها، ص 493)

 

زن زیبایی آمده بود لب رود/ آب را گل نکنیم/ روی زیبا دو برابر شده است

(سپهری، هشت کتاب، ص 346)

دو برابر شدن روی زیبا، استعاره از افتادن عکسی در آب است.

 

ای دل چه خبر داری دیوانه تری امشب

از آن مَه بی مهرت من هم خبری دارم...

(اخوان، ارغنون، ص 63، 1328)

(مه استعاره از معشوق زیباروی شاعر)

 

چه بود؟ این تیر بی رحم از کجا آمد؟

که غمگین باغ بی آواز ما را باز/ درین محرومی و عریانی پاییز/ بدین سان ناگهان خاموش و خالی کرد

(اخوان،سه کتاب، ص 69)

غمگین باغِ بی آواز، استعاره از جامعه ی شعری معاصر ایران

 

تو میرفتی و خورشید شبانگاهی

به دنبال تو عالم را رها میکرد.

(نادرپور، مجموعه اشعار، ص 244)

خورشید شبانگاهی (استعاره از ماه)

 

زندگی را فرصتی آنقدر نیست/ که آیینه به قدمت خویش بنگرد/ یا از لبخند و اشک/ یکی را سنجیده گزین کند

(شاملو، مجموعه آثار،دفتر یکم: شعرها، ص 934)

 

نفسِ کوچکِ باد بود و حریر نازک مهتاب بود و فواره و باغ بود

(شاملو ،مجموعه آثار، دفتر یکم: شعرها، ص 414)

 

و به هنگامی که مرغان مهاجر/ در دریاچه مهتاب پارو میکشند/ خوشا رها کردن و رفتن

(شاملو، مجموعه آثار، دفتر یکم: شعرها، ص 545)

دریاچه مهتاب استعاره از آسمان

وزد بر گیسوان تازه رست شهر/ نسیمی مهربان و نرم/ نسیمی خوش، نه چندان سرد/ نه چندان گرم

(اخوان، سه کتاب، ص 99)

گیسوان تازه رست شهر استعاره از برگ درختان که تازه روییده شده

 

در غیاب من و تو، ساعت دیواری/ با دو انگشت فسونکارش/ زخمه بر تار زمان میزد/ نغمه پرداز حیات گذران میشد.

دو انگشت استعاره از عقربه های ساعت

(نادرپور مجموعه اشعار ص 869)

 

ای آفریدگار!/ با من بگو که زیر رواق بلند تو، آیا کسی هنوز/ یک سینه آفتاب / و یا یک ستاره دل/ در خود سراغ دارد؟

رواق بلند استعاره از آسمان

(نادرپور، مجموعه اشعار، ص 573)

 

دزدِ آقا، پوزخند دزدِ آقایانه ی خود را/ اندکی در چهره ی خود محترم تر کرد/ آن عصای قورت داده در گلویش را فروتر برد/ باد بدبوی بروتِ خویش کمتر کرد.

(اخوان، سه کتاب، ص 197)

آن عصای قورت داده در گلو استعاره از کراوات

[باد بروت کنایه از غرور و خودپسندی]

 

هرکجا در ده، خلوت و آرام/ وه! چه شیرین است، خواب این هنگام/ در کنار کوه، کبک شیونهاست/ همهمه برپاست.

(کبک شیون میکند)

(نیما، مجموعه اشعار، ص 142)

پی نوشت: تمام شعرها و منابعشان و استعاره ها مربوط به کتاب سیر استعاره در شعر امروز ایران است.