۲۴ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

خونریزی های مغزی - سه

پیش نوشت: این پست سوم و آخر از مجموعه خونریزیهای مغزی است و مربوط به خونریزی داخل بطنی یا Intra Ventricular hemmorrahge:IVH و خونریزی ساب آراکنوئید یا SAH است.

 

در مورد خونریزی داخل بطنی؛

♦ اغلب با منشا شریانی و مویرگی است. 

 میتواند در اثر تروما، فشارخون با پارگی بطن و خونریزی ساب آراکنوئید با پارگی بطن ایجاد شود.

 اگر میزان خون داخل بطن کم باشد، ناحیه hyperdensity را میتوان در یک ناحیه بطن مشاهده کرد که دارای سطح آزاد خون - مایع مغزی نخاعی است.

این ناحیه در بطن معمولا نوک شاخهای خلفی بطنهای طرفی به علت نیروی جاذبه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

درباره صفحات صبحگاهی - یک

به پیشنهاد شاهین کلانتری حدود سه هفته است شروع به نوشتن صفحات صبحگاهی کرده ام. پیشنهاد جالبی است. بعضی از آنها را مرور میکنم؛

سه، چهار مورد در تمام این صفحه های روزانه مشترکند، یکی از آنها خواب است و نق زدن برای بیدار شدن.اینکه چقدر خواب برایم مهم است.

خوابهایی دیده ام که فراموشم شده اند. اتفاقها، حرفهای خوانده شده و شنیده شده ای که یادم رفته. از آدمهایی بدم می آمده که الان دز این تنفر کمتر شده، آدمهایی را دوست داشته ام که همچنان دوست میدارمشان.

کارهایی انجام داده ام که فراموش کرده بودم اینها همان خواسته های چند هفته پیش من بوده اند.

دست خطی که به عمد بدخط نوشته ام و رمزی. و الان به طور دقیق نمیدانم چه نوشته ام و درباره ی چه بوده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

رویداد امروز

چشمهایم را باز میکنم، به ساعت موبایل نگاه میکنم، شش و بیست دقیقه صبح است. چقدر خوشحال میشوم، هنوز وقت دارم برای دوباره خوابیدن. میخوابم. با صدای آلارم گوشی دوباره بیدار میشوم. لعنت! باید بیدار شوم. ساعت هفت و بیست دقیقه است. ده دقیقه زودتر از وقت اصلیِ بیدار شدنم، ساعت را تنظیم میکنم، این زمانی است برای load شدن وبالا آمدنم،زمانی که بپذیرم مجبورم بیدار شوم.

کارهایم را انجام میدهم. ساعت هشت و پانزده دقیقه است. ساعت نه وقت مشاوره دارم و ساعت ده باید جایی دیگر باشم.

دومین جلسه ی مشاوره است بعد از دو هفته. زمان زیادی است. به مشاورم بدبین شده ام، فکر میکنم اولویت ایشان تعطیلات عیدفطر و مسافرت بوده، نه مراجعه کننده هایش و نگرانیهایشان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

خونریزی های مغزی - دو

 سومین نوع خونریزی که بررسی میکنیم، خونریزی داخل پارانشیم (IPH) یا خونریزی داخل مغز (ICH) است که زیرمجموعه ای از خونریزی داخل جمجمه است.

این خونریزی میتواند در اثر صدمات ترومایی یا غیرترومایی ایجاد شود، مانند خونریزی از تومورها، همانژیوم، بیماران مبتلا به فشارخون بالا.

در این خونریزی معمولا نواحی یکدست (هموژن) هایپردنس در داخل بافت مشاهده میشود مانند تصویر زیر؛


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

خونریزی های مغزی - یک

پیش نوشت: به Brain  و تصاویر پزشکیش علاقه زیادی دارم. هرچند دانسته هایم در مورد آن زیاد نیست و کلاسها و آموزشهای دانشگاهی آنقدر جذبم نکرد تا پیگیر آن شوم، دلیل دیگرش البته، اهمال کاری خودم بوده.

امیدوارم اینجا بیشتر یاد بگیرم.

برای درک بیشتر، ابتدا بهتر است لایه های مغز را بشناسیم؛

 و اصطلاحات مربوط به خونریزی ها را بدانیم؛

EDH: Epi Dural & Extra Dural Hemorrhage 

SDH: Sub Dural Hemorrhage

(ICH: Intra Cranial Hemorrhage (IPH: Inta Paranshimal Hemorrhage 

IVH: Intra Ventricular Hemorrhage

SAH: Sub Arachnoid Hemrrhage

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

از سرزمینهای تلفیقی

"َ شما تا حالا رفتید به سرزمین شاد

همانجایی که همه کس شادند و آزاد

همه لطیفه میگویند و آواز میخوانند

و همه چیز سرزنده است و پر نشاط؟

توی سرزمین شاد هیچ کس ناشاد نیست

صدای خنده و شادی فراوان از همه جا می آید

من قبلا رفتم به سرزمین شاد

وای چه کسل کننده بود! "

شل سیلور استاین با این شعرش از من پرسیده شما تا حالا به سرزمین شاد رفته اید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

اعتراف

گفته بودی هرروز پانصد کلمه در وبلاگت بنویس. نوشتم، همین حدود، اما نه در اینجا، روی کاغذ. اینجا این را گفتم تا عذاب وجدانم کمتر شود و تاریخ هشتم تیرماه به نوشته ای هرچند کوتاه ثبت شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

امروز من

چقدر امروز روز ناخوبی بود. یک احساس تلخ عجیب. یک طعم گس مشمئزکننده ای که هنوز حسش میکنم. نمیدانم چطور بنویسمش. اصلا کاش دستگاهی ابزاری چیزی اختراع شود که حس را کاملا منتقل کند.

هوای صبحِ ساعت هشت و نیم هم به شدت گرم بود. گرم تر از روزهای دیگر. انگار خورشید با کسی لج کرده باشد و بخواهد او را عذاب دهد و ما هم به ناچار باید عواقب این لجبازی را تحمل کنیم.چاره ای جز این نبود!

خوشحال نیستم امروز و این شب. شاید مربوط به کم مهارتی در کارم است. روز کاری ناخوبی داشتم. از خودم ناراضی بودم. به نسرین درونم دلداری و دلگرمی میدادم خودش را سرزنش نکند.حتی چند جمله ای برایش نوشتم تا شاید آرام بگیرد، بهتر شد.

عصر بهتر شدم اما بازهم مثل صبح..لعنت به این حسهای چندش آور. حالم را بد میکنند.

امروز همکاری میگفت بعضی وقتها، روز، روزِ آدم نیست. شاید راست میگفت. انگار امروز، روز من نبود.

کاش اینجا میشد خودافشایی کرد. نوشت، سبک شد، بدون حس پشیمانی و گناه.

وسط این همه حس ناخوب، ایمیلی از متمم دریافت کردم برای ثبت نام در گردهمایی مرداد ماه. شادی لحظه ای کوچکی بود، برای چند ثانیه هم که حالم را خوب کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

به صرف نیوشیدن یک لبخند


 

ساعت چهارده و چند دقیقه است. دنبال بهانه ای برای نوشتن هستم. چیزی پیدا نمیکنم. سایت شاهین کلانتری را دنبال میکنم بلکه جرقه ای، شرری، اخگری، چیزی حاصل شود اما آتش قلمم روشن نمیشود.*

به سایت beeptunes سر میزنم. اسم آهنگ زیباست. "لبخند"  play میکنم. انگار احساسات درونم را هم پخش کرده باشم. هم آرامم میکند هم غمگین. یک غم شاد، یک جورهایی مرا به خلسه میبرد.

متن آهنگ را از سایت عباس ملک حسینی پیدا میکنم. با آن زمزمه میکنم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی

از ضررهای تحقیق نکردن

میوه های تابستانی را بسیار دوست دارم. مدتیست تصمیم گرفته ام بذرهای آنها را در گلدان بکارم. چند هسته ی گیلاس، زردآلو و عناب جمع کردم و صبر کردم تا خشک شوند، تا اینکه امروز آنها را در گلدان کاشتم و روی آنها را ماله کشی! کردم. 

(ماله کشی را در نت جستجو کردم؛ "قلب واقعیت، تلاش برای خوب و زیبا جلوه دادن زشتی های موجود در اعمال خود و یا دیگران"  من فقط تلاش کردم خاک بذرها صاف شود و جلوه ی زیبایی داشته باشد!)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسرین سجادی